از مامان به هستی
به نام مهربانی که به من اجازه داد لذت شیرین مادر بودن را احساس کنم...
دخترم برایت می نویسم تا روزی که همه این روز ها را پشت سر گداشتیم بخوانی و بدانی که همیشه دوستت داشتم ،دارم و خواهم داشت...
و آن زمان که تو قدم به هستی گذاشتی من دوباره متولد شدم و حالا دوباره زندگی می کنم.با نفس تو نفس می کشم با نگاهت می بینم و با لبخندت شادی از آن تمام لحظه های من می شود و من پروردگارم را سپاس می گویم که فرصتی دوباره برای عشق ورزیدن به من داد.
بودنت را دوست دارم.خنده های شیرینت را، نگاه مهربانت را وقتی به من خیره می شوی .وقتی در آغوش من آرام میگیری انگار زمان می ایستد و ثانیه ها و لحظه ها نظاره گر این حس ملکوتی اند. نظاره گر این فرشته آسمانی که آرامش و پاکی را با خود به ارمغان آورده.
تمام غمهایت مال من و تمام خوبیها و شادی ها مال تو.بهترین ها و زیباترین ها را برای تو عروسک کوجکم آرزو می کنم. برای تو هدیه آسمانی من....